یه وبلاگر جدید با امکانات توپ




سیستم جدید ارائه وبلاگ به فارسی زبانهای عزیز.
این سایت که اخیرا شروع به کار کرده به شما این امکان را می دهد که با عضویت در آن دارای یک سیستم وبلاگ شوید همانند Blogsky و Persianblog و البته دارای قابلیتهایی هم هست که به نظر من از سرویس های نام برده شاید از جهاتی بهتر هم باشد که در زیر به نمونه هایی اشاره می کنم :
1 : این سیستم چون جدید است شما قادر خواهید بود هر نامی که دوست دارید را انتخاب کنید البته اگه یه کم دیر بجنبید محدودیت نام بیشتر خواهد شد .
2 : دارای تعداد زیادی قالب از قبل طراحی شده می باشد که برای هر موضوع حداقل یک قالب در نظر گرفته شده است .
3 : امکان جستجو در میان مطالب شما مهیا است .
4 : به راحتی register می شوید و به راحتی هم می توانید استفاده کنید .
5 : دارای محیطی بسیار زیبا و دلنشین .
6 : ارسال بیش از 10 و یا 20 پست در صفحه اصلی وبلاگتان .
و ....
پیشنهاد می کنم هر چه زودتر برای عضویت اقدام نمایید.

http://parsiblog.com

جدیدترین جک ها

- ترکه می‌خواسته گردو بشکنه، گردو رو میگذاره زیر پاش، با آجر میزنه تو سرش!

2- ترکه میره بقالی،‌ می‌بینه رو دیوار بزرگ نوشتن: علی با ماست! حسن با ماست! حسین با ماست! میگه: ببخشید اقا، شما ماست خالی ندارید؟!

3- ترکه هر روز زنگ یک کلیسا رو می‌زده و در می‌رفته. آخر پدر روحانی شاکی میشه،‌ یک روز پشت در کمین می‌کنه، تا ترکه زنگ می‌زنه، ‌خرشو می‌گیره و می‌پرسه چیکار داری؟ ترکه حول میشه،‌ با تتپته میگه: ببخشید، ‌عیسی هست؟!

4- ترکه میره ساندویچی، میگه: ببخشید بندری دارید؟ یارو میگه: بعله. ترکه میگه: پس قربون دستت، ‌بگذار یک حالی بکنیم!

5- ترکه میره حموم، آب جوش بوده با نعلبکی دوش میگیره!

6- ترکه مهم میشه زیرش خط میکشن، تو امتحان میاد!

7- به ترکه میگن چند تا بچه داری؟ میگه 2 تا . می‌پرسن: کدومش بزرگتره؟ میگه: خوب اولیش!‌

8- ترکه میره ماه عسل، یادش میره زنش رو ببره!

9- ترکه دو تا دزد میگیره زنگ میزنه 220 !

10- از ترکه میپرسن آرزوت چیه؟ میگه:‌ کاشکی تبریز پایتخت بود! میگن: چرا؟! میگه: آخه اون وقت به مامیگفتن بچه تهرون!

11- اردبیل زلزله میاد،‌ ترکه زنگ میزنه مسئولیتش رو بر عهده میگیره!

12- به ترکه میگن: چند تا حیوون نام ببر که پرواز کنه. میگه:‌ کبوتر، کلاغ، خر! بهش میگن: بابا خر که پرواز نمیکنه! میگه: بابا خره دیگه، یهو دیدی پرواز کرد!

13- ترکه از یکی میپرسه قبله کدوم طرفه؟! یارو نشونش میده، ترکه میگه:‌ باید خیلی برم؟!

14- آمریکاییه داشته تو رودخونه غرق میشده،‌ هی داد میزده: help me, hellllp! ترکه از اونجا رد میشده میگه:‌ احمق جون اگه جای کلاس زبان کلاس شنا رفته بودی الان غرق نمیشدی!

15- تمساحه میره گدایی،‌ میگه:‌به من بدبختِ مارمولک کمک کنید!

16- ترکه سربازیش تموم میشه، وقتی کارت پایان خدمتشو بهش میدن، نگاه میکنه میگه: ‌ای بابا، من که ازینا چهارتا دارم!

17- ترکه یه بسته هزار تومنی میشمره، 250 تومن کم میاره!

18- به ترکه میگن خیلی آقایی. میگه: ما بیشتر!

19- از ترکه می‌پرسن: بلدی پیانو بزنی؟! میگه: نه. ولی یه داداش دارم... اونم نه!

20- به ترکه میگن چی شد ترک شدی؟! میگه:‌ والله من اولش که ترک نبودم، ‌تو بیمارستان با یه بچه ترک عوض شدم!

21- ترکه تو اتوبوس یه دختره خوشگل رو میبینه،‌ پیاده که میشه شماره اتوبوس رو بر میداره!

22- ترکه میاد تهران،‌ یه دختر خوشگل میبینه،‌ بهش میگه:‌ خانم این دوست دختر که میگن شمایین؟!

23- یک گروه از محققین انسان شناسی داشتن روی تفاوت مغز نژادهای مختلف انسان تحقیق می‌کردند، اول مغز یک آمریکاییه رو باز می‌کنند، می‌بینند ای بابا اینا اینقدر با الکترونیک و کامپیوتر ور رفتن که تو مغزشون پر شده از IC و مدارهای الکترونیکی. خلاصه می‌ترسن دست به یک چیزی بزنند خراب شه، زود مغز یارو رو می‌بندند. بعد مغز یک ژاپنیه رو باز می‌کنند، می‌بینند ای بابا این وضعش از آمریکاییه هم خراب تره و مغزش شده پر از مدارای نوری و چیزای عجیب غریب، خلاصه مغز این رو هم جرات نمی‌کنند دست بزنند. بعد جمجمه یک ترکه رو باز می‌کنند، می‌بینند تو ش فقط یدونه سیم ازین ور جمجه رفته اونور. باخودشون می‌گن: خوب ما اینو قطع می‌کنیم، اگه دییدم خیلی ضایع شد، فوقش دوباره وصلش می‌کنیم! خلاصه سیمه رو قطع می‌کنند، یهو گوشای ترکه میافته!

24- ترکه زنگ میزنه 118، میگه: ببخشید شماره تلفن غضنفر رو دارین؟! یارو میگه: نه. ترکه میگه: پس من میخونم یادداشت کنین!

25- ترکه مجری مسابقه بیست سوالی میشه، یارو ازش میپرسه، جانداره؟ میگه: نه. میپرسه: تو جیب جا میشه؟ ترکه کلی فکر میکنه، بعد میگه:‌ تو جیب جا میشه اما اگه تو جیبت بریزی، جیبت ماستی میشه!

26- ترکه میره حرم امام رضا، میگه:‌ امام رضا قربونت برم، تو که ضامن آهو شدی، ضامن من یابو هم بشو!

27- ترکه پسرش رو میفرسته ژیمناستیک، بعد از یه مدتی میبینه پسرش روز به روز جای اینکه پیشرفت کنه هی داره پسرفت می‌کنه. یک روز میره سر جلسه تمرینشون ببینه چه خبره، میبینه از بچش به عنوان خرک استفاده می‌کنند!

28- ترکه میخواسته به فلسطینیا کمک کنه، براشون سنگ پست میکنه!

29- ترکه مرده شور بوده، بعد از یه مدتی میگیرنش دهنش رو سرویس میکنن. رفیقاش میپرسن بابا مگه این بیچاره چی کار کرده بود؟ میگن: این پدرسوخته سوالای شب اول قبر رو تکثیر کرده بود بین مرده‌ها تقسیم می‌کرد!

30- از ترکه میپرسن شما همتون اینقدر ساده این؟ میگه: نه بابا، راه‌راهمون تو آفریقاست!

31- ترکه سوار اتوبوس میشه، میره یک گوشه وامیسته. راننده بهش میگه: آقا این همه صندلی خالی، چرا نمیشینی؟ ترکه میگه: حالا صبر کن، دو دقیقه دیگه همین یک ذره جا هم پیدا نمیشه!

32- از ترکه میپرسن شما تهرانی هستین؟ میگه: نه چشماتون قشنگ میبینه!

33- ترکه تو مانور شرکت میکنه، اسیر میشه!

34- ترکه میره مغازه میگه: آقا یه بیسکویت خوب بدین. بقاله میگه: ساقه طلایی خوبه؟ ترکه میگه نه. میگه: ویفر خوبه؟ میگه نه . میگه گرجی خوبه؟ میگه نه. میگه: مادر خوبه؟ ترکه میگه: قربان شما، دست بوسن!

35- ترکه بچش نمیخوابیده، بهش ژل میزنه!

36- یارو یه سیاهپوست را دید و بهش گفت: آقا ببخشین، شما شب هستین؟ سیاهپوسته هم یک چک آبدار زد توی گوشش. یارو با خودش گفت: عجب شب بدی بودها!

37- به ترکه گفتند: سلام. گفت:هان؟ گفتند: نگو هان ، بگو علیک سلام گفت: آهان.

38- به ترکه گفتند: سلام. گفت: هان؟ گفتند: نگو هان بگو هین که هم خرت راه بیفته، هم جواب مارو داده باشی!

39- از ترکه میپرسن: میدونی فامیلی خدا چیه؟ میگه: نمیدونم، ولی به گمانم وکیلی باشه! (اگه جناب دوزاری مبارک نیافتاد، یک بار اسم و فامیل رو پشت هم بگید، شاید یک فرجی شد!)

40- لره با هواپیما میاد تهران، تو فرودگاه به رفیقش میگه: اگه میدونستم اینقدر نزدیکه با ماشین میومدم! 

- سه تا آبادانیه داشتن واسه همدیگه خالی میبستن، اولی میگه: مو مثل حضرت علی هستُم با یه دست میتونُم در خِیبر رو بلند ˜ُنُم! دومی میگه: این ˜ه چیزی نیست کاکا، مو مثل حضرت عباس هستُم با یه شمشیر میزنُم 100 نفر رو می˜ُشُم! نفر سومشون همین جور ساکت وایستاده بوده، دریا رو نگاه میکرده. بهش میگن: تو چرا هیچی نمیگی؟ میگه: کاکا تا حالا دیدی خدا حرف بزنه؟!

42- ترکه میره مرغداری، جو میگیردش... تخم میکنه!

43- به یه ترکه می‌گن: خر عاقلتر است یا گاو؟ می‌گه: خوب معلومه دیگه گاو! می‌گن چرا؟ می‌گه: ایلده وقتی گاو می‌خواد از اینطرف جاده بره اونطرف اول یه نگاه به اینطرف می‌کنه بعد یه نگاه به اونطرف می‌کنه بعد از جاده رد می‌شه. ولی خر... عین گاو سرشو میاندازه پایین و از جاده رد می‌شه!

44- یک سوسکه مست میکنه، شب میره بغل دمپایی میخوابه!

45- آبادانیه رو برق میگیره، میگه: ولک ولم کن تا ولت کنم!

46- از رشتیه میپرسن: از زنت میترسی؟ میگه: من؟! ...مـــن؟! ...مـــــن؟!... عین سگ!

47- ترکه میخواسته یک کبریت سوخته رو روشن کنه، (طبعاً) هرچی میزده کبریت مادرمرده روشن نمیشده. رفیقش بهش میگه: بابا خوب شاید کبریتش خرابه! ترکه میگه: نه بابا، ایلده همین پنج دقیقه پیش روشن شد!

48- کچله میرسه سلمونی، تا از در میره تو همه میزنن زیر خنده... کچله هم میگه: چیه؟ اومدم آب بخورم!

49- ترکه داشته با بچش گرگم به هوا بازی میکرده، یهو جو میگیردش بچشو میخوره!

50- از ترکه میپرسن: میگذاری پسرت بره دانشگاه؟ ترکه میگه: آره، به شرطی که به درسش لطمه نزنه!

51- به ترکه می‌گن: سخن زرتشتو بگو. میگه: گفتار نیک، پندار پیک، بی‌بی خشت

52- به یه ترکه میگن: اگه یک کامیون پول بهت بدن چیکارش می کنی؟ ترکه می گه: 2500 تومان میگیرم خالیش می کنم.

54- یک روز یه سوسک از سوراخ دستشویی میاد بیرون. از اون میپرسند: چرا اومدی بیرون؟ میگه: به امید یه هوای تازه تر... گفتیم از رفتن و خوندیم از سفر...!

55- ترکه میره بقالی میگه: آقا نوشابه خانواده دارید؟ بقاله میگه بله قربان... سیاه یا زرد؟ ترکه میگه: اونش دیگه به تو ربطی نداره!

56- یک روز یک ترکه دماغشو محکم می‌کشه بالا چشش سبز میشه!

57- ترکه میره بقالی، میگه: آقا نوشابه خانواده دارین؟ یارو میگه: بعله. میگه: به مجرد هم میدین؟!

58- ترکه میره تو یخچال درو رو خودش میبنده! بهش میگن چیکار میکنی مرد مؤمن؟ میگه: ایلده میخوام ببینم این چراغش واقعاٌ خاموش میشه یا نه؟!

59- به عملهه میگن با آجر جمله بساز، میگه با آجر که جمله نمیسازن، دیوار میسازن!!

60- به یکنفر گفتند وجه تشابه ژیان با پیژامه چیست؟ گفت با هیچکدام تا سر کوچه نمیتوان رفت

61- از کلاغه میپرسند دودوتا میشه چندتا؟ میگه قارتا !

62- به ترکه گفتن: لطفا این اتوبوس دوطبقه را پارک کن. گفت: آی به چشم. حسابی پارکش می‌کنم. فردا که آمدند دیدند طبقه اول را مفصل چمن کاشته و طبقه دوم را سرتاسر گلکاری کرده!

63- معلم به شاگرد می گه: 5 تا حیوان درنده نام ببر شاگرد میگه: 2 تا ببر 3 تا شیر!

64- از غضنفر سر امتحان پرسیدن: اسم کوچیک پاستور چی بود؟ فکری کرد و جواب داد: فکر کنم انستیتو بود.

65- یک ترکه سفارش یک پیتزای بزرگ را میدهد، فروشنده از او میپرسد که پیتزا را به 6 قسمت تقسیم کند یا 12 قسمت؟ ترک میگوید: شش قسمت، من هیچگاه نخواهم توانست که 12 قسمت را بخورم.

66- ترک اولی: تا حالا شکسپیر خوندی؟ ترک دومی: نه. کی نوشتتش؟

67- یک روز خاتمی به نماز جمعه تبریز میرود و آشفته میگوید: کی گفته ترکها خر هستند!؟ یکی از باهوشترین اقوام ایرانی ترکها هستند. من از همین تریبون اعلام میکنم که ترکها باهوشند و همین جا هم همین موضوع را ثابت میکنم. سپس پسری 12 ساله را به تریبون فرامیخواند و میگوید: پسر جان بگو 2*2 چند میشه؟ پسره میگوید: 8 تا. مردم با شعار:خاتمی مهلت بده ، خاتمی مهلت بده . خواستار میشوند که پسر یک بار دیگر شانس خود را بیازماید.خاتمی مجددا سؤال را مطرح میکند و پسر این بار با مکث بیشتر و تفکر عمیقتر میگوید:6 تا. باز هم مردم میگویند: خاتمی مهلت بده، خاتمی مهلت بده . خاتمی به پسره چشم غره میرود و روی کاغذ مینویسد که جواب 4 است و سپس میگوید: این پسر کوچولوی ما جلوی جمعیت هول شده، ایشالا این بار حواسش رو جمع میکنه و جواب صحیح رو میده. خاتمی رو به پسره میکند و میگوید: پسر جان دو دو تا چند تا میشه. پسره بلافاصله میگوید: چهار تا میشه. جمعیت با شنیدن جمله فوق دوباره میگویند: خاتمی مهلت بده، خاتمی مهلت بده، خاتمی مهلت بده،...

68- ترکه یک سکه میندازه هوا، شیر میاد، فرار میکنه!

69-- پرگاره بدمستی میکنه، مستطیل میکشه!

70- ترکه می افته تو دره گیم اور میشه! 

72- ترکه میخوره زمین،... هوا میره، نمیدونی تا کجا میره!

73- ترکه رو داشتن میبردن اتاق عمل، ازش میپرسن: همراه داری؟ میگه: آره، خاموشش کردم!

74- ترکه میزنه به جدول، میشینه حلش میکنه!

75- ترکه میره مکه. وقتی برمیگرده رفقاش میپرسن: تعریف کن چجوریا بود؟ ترکه میگه: ایلده باز خدا نبود، ملت همه تو حیاط ولو بودن!

76- به ترکه می‌گن: بچه کجایی؟ می‌گه: بچه USA! می‌گن: یعنی چی؟ می‌گه: یونجه‌زارهای سرسبز اردبیل!

77- ترکه میره مسابقه. بهش میگن: اون کدوم پیغمبر بود که کشتی داشت؟ ترکه یه کمی فکر می‌کنه و می‌بینه عقلش به هیچ‌کجا قد نمی‌ده. می‌گه: بابا ایلده یه کم کمک کنین. مجری مسابقه هم میاد یه حال اساسی به ترکه بده و کلی راهنماییش کنه و می‌گه: بابا جون اون پیغمبری که یه کشتی داشت، تموم حیوونا رو هم سوار کرد، فیلمش رو هم تلویزیون نشون داده... یک دفعه ترکه می‌گه: آهان فهمیدم... حضرت یوگی و دوستان!

78- به ترکه می‌گن: برای چی زدی زنتو با چاقو کشتی؟ ترکه می‌گه: آخه وضع مالیم اونقدر خوب نبود که بتونم تفنگ بخرم!

یه یارو زنگ زد هواشناسی گفت: آقا دستتون درد نکنه... دیروز هوا خیلی خوب بود

79- ترکه دل درد داشت رفت دکتر. دکتر یه ظرفکوچیک بهش داد و گفت: فردا تو این مدفوعت رو بریز بیار. ترکه فرداش با یه سطل پر عن رفت پیش دکتر...! دکتر گفت این چیه...؟ چرا اینقدر زیاد...؟ گفت: آقای دکتر، گفتم شاید تعارف میکنی!



- به یه ترکه توپ فوتبال نشون دادن و گفتن: این چیه؟ طرف کلی فکرکرد و گفت: شطرنج گردالی!

82- به یه ترکه میگن :‌ راسته شما به خر میگین داداش؟ میگه آره داداش!

83- یه روز یه موشه میره خونه اصفهانیه لونه می‌سازه، زخم معده می گیره!

84- یه روز متخصص کامپیوتر میافته تو آب میگه: اف 1، اف 1!

85- ترکه زنگ میزنه خونه دوست دخترش و میگه: سلام... ببخشید من لهجه دارم... دختره میگه: آره! ترکه می‌گه:‌ پس قطع می‌کنم دوباره می‌گیرم!

86- چرا با جوراب خوابیدی؟ آخه اینطوری راحت‌تر می‌خوابم! واسه چی؟ واسه اینکه دیشب با کفش خوابیدم، خوابم نبرد

87- ترکه تی‌شرت تایتانیک می‌پوشه، می‌ره دریا غرق می‌شه!

88- معتادی که در حال کشیدن سیگار بود، می‌گوید: یه ژمین لرژه هم نمیاد که خاکشتر شیگارم بیفته!

89- سه نفر به جزیره آدمخوارها رفتند. آدمخوارها آنها را گرفتند و در دیگ آب جوش انداختند. کمی بعد در اولین دیگ را برداشتند دیدند اولی از ترس مرده. در دیگ دومی را برداشتند دیدند از ترس بیهوش شده. در دیگ سوم را برداشتند، ترکه که توی دیگ بود، در حالی که بدنش را مالش می‌داد گفت: ببخشید روشور دارید؟

90- ترکه می‌ره سیگار فروشی: آقا سیگار برگ دارین؟ خیر. پس یک بسته کوبیده بدین!

91- روزی راننده کامیون به یک پیچ رسید، دولا شد آن را برداشت!

92- ترکه می‌خوره زمین، کمونه می‌کنه بعدش تو کلانتری می‌گه: من رضایت نمی‌دهم!

93- یه ترکه سرشو قیرگونی کرده بود، میگن چرا اینجوری کردی؟ میگه: بینی‌ام چکه می‌کرد!

94- ببینم، داداش شما چیکاره است؟ راننده است، «روی» ماشین بابام کار می‌کنه، داداش شما چطور؟ داداش من مکانیکه، «زیر» ماشین مردم کار می‌کنه!

95- ترکه عینکش را دور دستش چرخاند و بعد به چشمش زد، سرش گیج رفت، نزدیک بود بیفته!

96- در نیویورک خانم مستر اسمیت رفت پیش وکیل دادگستری و گفت: من می‌خوام از شوهرم طلاق بگیرم. وکیل گفت: بسیار خوب، مانعی ندارد... فعلا دوهزار دلار بدهید تا ترتیب کارتان را بدهیم. خانم گفت: زکی! 500 دلار می‌گیرند که او را بکشند، چرا دو هزار دلار بدهم؟

97- ترکه نبض بیمار را گرفت و گفت: نمی‌دانم مریض مرده یا ساعت من خوابیده!

98- ترکه چهار تا قالب صابون می‌خوره تا به مرز خودکفایی برسه!

99- موشه وارد داروخانه شد و گفت: آقا مرگ من دارید؟

100- ترکه خبر داغ میشنود، گوشش می‌سوزد!

101- ترکه می‌رسه، میخورنش.

102- لره داشته پشت بوم خونش رو آسفالت میکرده،‌ آسفالت زیاد میاره،‌ سرعت گیر میذاره!

103- از یه امریکایی و یه آفریقایی و یه ایرانی می پرسن: نظرتون راجع به کوپن گوشت چیه؟آمریکایی میگه: کوپن چیه؟ آفریقایی می‌گه: گوشت چیه؟ ایرانیه می‌گه: نظر چیه؟!

104- بهمن و علی(اصفهانی) سرباز بودن. بهمن میمیره، علی میره برای خانواده بهمن تلگراف بزنه که بهمن مرده. مسئول تلگراف‌خونه میگه: هر کلمه هزار تومان، برای تاریخ و امضا هم پول نمیگیریم. علی میگه بنویس: بهمن تیر خرداد مرداد !

105- اصفهانیه موز میخوره معده‌اش تعجب می کنه !

106- به غضنفر گفتند: ۱۷ شهریور چه روزیه ؟ کمی فکرکرد و گفت: فکر میکنم ۱۵ خرداد باشه!

107- ترکه میره زیر ماشین، رفقاش با دمپایی میزنن درش میارن!

108- یک شب تلوزبون فیلم سینمایی خانه کوچک رو گذاشته بوده، تو فیلم مرده به زنش میگه: شب بخیر لورا. یهو تو لرستان ملت همه تلوزیون رو خاموش میکنند، میرن میخوابن!

109- یک سری از دانشمندا داشتن روی مغز آدم تحقیق میکردند، یک ریاضی دان را انتخاب می‌کنند و بهش میگن از یک تا پنج بشمر، اون هم سریع شروع میکنه به شمردن: یک..دو..سه..چهار..پنج... بعد جراحیش میکنند و نصف مغزش را در میارن، و دوباره میگن بشمر، اینبار یکم کندتر میشمره: یک...دو...سه...چهار...پنج.... دوباره مغزش رو جراحی میکنند و یک چهارم دیگش را در میارن و میگن بشمر، یارو آروم آروم میشمره: یک...... دو...... سه...... چهار...... پنج..... دانشمندا شاکی میشن، این سری جراحی میکنند، کل مغز یارو رو درمیارن! وقتی بهوش میاد، بهش میگن بشمر، یارو میگه: بیر...ایکی...اوچ...دورد...بش....التی....یدی!

110- تو اردبیل معلمه از شاگردش میپرسه: دو دو تا چند تا میشه؟ پسره میگه: شونزده تا! یارو شاکی میشه، میگه: همین خنگ بازیا رو در میارید که ملت میگن ترکا خرن! دو دو تا میشه چهارتا، دیگه اگه خیلی بشه، میشه هشت تا!

111- ترکه بیهوا میاد تو اتاق، خفه میشه!

112- ترکه دنبال دزد میکنه، از دزده جلو میزنه!

113- ملاهه ورم معده داشته، میره دکتر، دکتره (که از قضا ترک بوده) بهش میگه: یک رژیم بهت میگم باید رعایت کنی. ملاهه میگه: چشم آقای دکتر. دکتره میگه: گوشت نخور، غذای پر چربی نخور، مشروب نخور، تریاک نکش، بالای منبر هم نرو! ملاهه میگه: دیگه واسه چی بالای منبر نرم؟! دکتره میگه: اونجا گه زیادی میخوری، برای معدت خوب نیست!

114- ترکه خودکارش تموم میشه، ترک تحصیل میکنه!

115- ترکه میره مسابقة قرائت قرآن، شلوار ورزشی میپوشه!

116- ترکه پسرشو میگذاره دانشکده افسری، رفیقاش بهش میگن: بابا اینکه درسش خوب بود، میگذاشتی دکتری، مهندسی چیزی میشد، ترکه میگه: آخه میخوام وقتی درسش تموم شد باهم کلانتری باز کنیم!

117- ترکه صبح از در خونه میاد بیرون، میبینه سر کوچه یک پوست موز افتاده، با خودش میگه: ای داد بیداد، باز امروز قراره یک زمینی بخوریم!

118- ترکه میره پیتزا فروشی، میگه: ببخشید پیتزا بزرگ چنده؟ یارو میگه: 2000 تومن. ترکه یکم بالا پایین میکنه، میگه: پیتزا متوسط چنده؟ یارو میگه: 1000 تومن. باز ترکه یوخده با پولای جیبش ور میره، میگه: پیتزا کوچیک چنده؟ یارو میگه: 700 تومن. ترکه دست میکنه تو جیبش یک صد تومنی درمیاره، میگه: قربون دستت داداش، یک جعبه اضافه به ما بده!

119- ترکه از طبقه صدم یه ساختمون می‌پره پایین، به طبقه پنجاهم که میرسه میگه: خب الحمدالله تا اینجاش که بخیر گذشت!

120- زنِ ترکه دو قلو میزاد،‌ ترکه میره صورت حساب بیمارستان رو حساب کنه،‌ به یارو میگه:‌ حاج آقا ارزون حساب کن هردوشو ببرم!

121- ترکه میره واسه تلفن همراه ثبت نام میکنه، بهش میگن: تا سه ماه دیگه بهت تحویل میدیم. ترکه هم رو کمربندش مینویسه: به زودی دراین مکان یک عدد موبایل افتتاح خواهد شد!

122- ترکه تو اتوبوس میگوزه همه بهش میخندن. اونم خوشحال میشه، میگه: اگه میدونستم اینقدر حال میکنین براتون میریدم!

123- بعد از سالها جعبة سیاه تانکی که حسین فهمیده رفته بود زیرش رو پیدا میکنن، توش آخرین جملات حسین ضبط شده بود که میگفته: "...حاجی جون مادرت هل نده،...ده حاجی هل نده! نامرد، آخه این همه نارجک و کوفت و زهرمار بهم بستی، یک وقت بلا ملا سرم میاد.... حــــــــاجـــــی!

124- عربه با دو تا خیار در دست میره توی یک بقالی، میگه:حاج آقا خیارشور داری؟ بقاله میگه: بله. عربه میگه: پس ولک بی زحمت این دوتا رو هم بشور!

125- بابای ترکه میمیره، مجلس ختمش رفیقای ترکه همه میان بهش تسلیت میگن. ترکه خیلی احساساتی میشه، میگه: به خدا خیلی زحمت کشیدین تشریف آوردین، ‌شرمنده کردین... ایشالله ختم پدرتون جبران می‌کنم!

126- ترکه خودشو میزنه به کوچة علی چپ، گم میشه!

127- تو یکی از دهات اردبیل ملت برای بار اول کیوی میبینن، میرن از ملای ده میپرسن این چیه؟ ملاهه یکم میره تو نخ کیویه، بعد میگه: ایلده تخم مرغیش، که تخم مرغه! ولی من نمی‌فهمم چرا موکتش کردن؟!

127- از ترکه میپرسن بنفش چه رنگیه؟ میگه: قرمز دیدی؟! آبیش!

128- ترکه میفته تو جوب،‌ سند میگذاره میاد بیرون!

129- ترکه میخ میره تو پاش، نمیتونه درش بیاره،‌ کجش میکنه!

130- ترکه داشته رادیو پیام گوش میداده،‌ گزارشگره میگفته: راه بهارستان به امام حسین بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسین بسته‌است... ‌ترکه میگه:‌ باشه بابا بستس که بستس، دیگه چرا هی به امام حسین قسم میخوری؟!

131- ترکه یه تیکه یَخو گرفته بوده بالا، ‌داشته خیلی متفکرانه بهش نگاه می‌کرده. رفیقش ازش میپرسه: چیرو نگاه میکنی؟ ترکه میگه: ایلده ازش آب میچیکه ولی معلوم نیست کجاش سوراخه!

132- لره توی اتوبوسِ تهران-خرم‌آباد نشسته بوده، میره به راننده میگه: آقای راننده واسه کی داری رانندگی می‌کنی؟! اینا همه خوابن!

133- یک سال، یک ماه از محرم گذشته بوده ولی هنوز تو شهر صدای سینه‌زنی میومده. مردم میرن پی ماجرا، میبینن دسته ترکها تو کوچه بن بست گیر کرده!

134- به ترکه میگن چرا ترک شدی؟!‌ میگه: ایلده جوون بودیم، ایمکانات کم بود، پیش اومد دیگه!‌ میپرسن: پس چرا لر نشدی؟ میگه: نه بابا، دیگه اونقدرها هم ایمکانات کم نبود!

135- ترکه شاکی میره ثبت‌احوال، میگه: آقا این اسم من خیلی ضایست، باید حتماٌ عوضش کنم. کارمنده ازش میپرسه، مگه اسمتون چیه؟ ترکه میگه: اصغرِ ان‌چهره! کارمنده میگه: آره خوب حق دارید، باید حتماً عوضش کنید. حالا چه اسمی میخواید بگذارید؟ ترکه میگه: اکبرِ ان‌چهره!

136- ترکه پرتقال خونی میخوره، ایدز میگیره!

137- از ترکه میپرسن: میدونی USA مخفف چیه؟ میگه: یوم‌الله سیزده آبان!

138- ترکه رفته بوده تماشای مسابقه دو و میدانی، وسط مسابقه از بغلیش میپرسه: ببخشید، اینا واسه چی دارن میدون؟! یارو میگه: برای اینکه به نفر اول جایزه میدن. ترکه یوخده فکر میکنه، میپرسه: پس بقیشون واسه چی دارن میدون؟!

139- ترکه ساعت سه نصفِ شب زنگ میزنه صدا و سیما، میگه: ببخشید آقا به نظرِ شما الان آقای خامنه‌ای خوابه؟ یارو میگه: نمیدونم ولی احتمالاً باید خواب باشن. ترکه میگه: معذرت میخوام؛ ولی آقای رفسنجانی چی، ایشون هم خوابه؟ یارو میگه: نمیدونم ولی یحتمل ایشون هم خواب باشن. ترکه میگه: ببخشید ولی آقای خاتمی چی؟ یارو میگه: احتمالاً ایشون هم خواب هستن، چطور؟ ترکه میگه: پس دمت گرم حالا که همه اینا خوابن یه شو هندی بذار حال کنیم!

140- ترکه زنگ میزنه فلسطین، میبینه اشغاله!

141- از ترکه میپرسن: مساحت ایران چقدره؟ میگه: 1648192 متر مکعب! میگن: خنگ خدا، آخه چرا متر مکعب؟! ترکه میگه: آخه بعد انقلاب به ارتفاع یک متر ریده شده توش!